
روز اول روز جمعه بود که تو رفتی
جمعه ی سختی بود
نه حسین تحویلم گرفت
نه شادی
تو هم که تو راه بودی
کامپیوتر هم که توسط یه نوسان اداره محترم برق به ف.. رفت و سوخت
خیلی سخت گذشت
اونقدر سخت بود که تنهایی رفتم خیابون گردی
اما خب عیبی نداره
این هم یه مدلشه
باید عادت کرد
به هر حال باید ساخت
خلاصه بدترین جمعه ممکن بود
در تنهایی مطلق ::::::::
من که میدونی اصلا نبودم . مگه قرار نبود من برم مهمونی توبیای خونه ما پیش حسین ؟